ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
سلام بر تو ای شلمچه . سلام بر تو ای قرار بی قراران ، ای جائیکه نه چندان دور نردبان معراج و ترقی بودی . سلام بر تو ای نقطه تلاقی عرش با فرش . سلام بر آن نیمه شب هایت ، سلام بر آن فضای عارفانه و عاشقانه ای که شب زنده دارانت با ترنم زیبا و ملکوتی الهی العفو ، می آفریدند. سلام بر نماز شب هایی که در سنگرهای آسمانی تو آغاز میشد و در بهشت خاتمه می یافت. و باز سلام بر تو ای شلمچه ، ای جبهه عاشقان ، ای تمامیت عرشیان ، شلمچه تو مانند موج خاموش و درهم شکسته می مانی . به ساغری که که خالی از شهد لقاء و بند نام شهادت شده است . به دریایی که در بستر خویش آرام خفته است . شلمچه جزر و مَدّدت کجا رفت ؟ هر گاه بسیجیها در تو نیستند موج شرارهایت در درون تو فرو رفته است شلمچه جا دارد امروز چفیه ام را بر سر بکشم و اشک حسرت از چشمان ملتهبم جاری کنم و فریاد بکشم... من جا مانده ام |