shalamche - شلمچه

امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

shalamche - شلمچه

امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

وصیتنامه سیاسی‌ ـ الهی امام خمینی (ره) صفحه ۶

 

لکن‌ شما برادران‌ مؤمن‌ با دولت‌ و مجلس‌ که‌ کوشش‌ دارد خدمت‌ به‌ محرومین‌ و مظلومین‌ و برادران‌ سر و پا برهنه‌ و از همة‌ مواهب‌ زندگی‌ محروم‌ نماید چرا کمک‌ نمی‌کنید و شکایت‌ دارید؟ آیا مقدار خدمت‌ دولت‌ و بنیادهای‌ جمهوری‌ را با این‌ گرفتاریها و نابسامانیها که‌ لازمة‌ هر انقلاب‌ است‌، و جنگ‌ تحمیلی‌ با آنهمه‌ خسارت‌ و میلیونها آوارة‌ خارجی‌ و داخلی‌ و کارشکنیهای‌ بیرون‌ از حد را در این‌ مدت‌ کوتاه‌ مقایسه‌ با کارهای‌ عمرانی‌ رژیم‌ سابق‌ نموده‌اید؟ آیا نمی‌دانید که‌ کارهای‌ عمرانی‌ آن‌ زمان‌ اختصاص‌ داشت‌ تقریباً به‌ شهرها آن‌ هم‌ به‌ محلات‌ مرفه‌؛ و فقرا و مردمان‌ محروم‌ از آن‌ امور بهرة‌ ناچیز داشته‌ یا نداشتند؛ و دولت‌ فعلی‌ و بنیادهای‌ اسلامی‌ برای‌ این‌ طایفة‌ محروم‌ با جان‌ و دل‌ خدمت‌ می‌کنند؟ شما مؤمنان‌ هم‌ پشتیبان‌ دولت‌ باشید تا کارها زود انجام‌ گیرد و در محضر پروردگار که‌ خواه‌ ناخواه‌ خواهید رفت‌ با نشان‌ خدمتگزاری‌ به‌ بندگان‌ او بروید. *

* ـ چنانکه‌ در نسخة‌ خطی‌ مشهود است‌ امام‌ خمینی‌ در این‌ قسمت‌ مرقوم‌ فرموده‌اند: «این‌ مقدار بریده‌ شده‌ راخودم‌ انجام‌ داده‌ام‌».

س‌ یکی‌ از اموری‌ که‌ لازم‌ به‌ توصیه‌ و تذکر است‌، آن‌ است‌ که‌ اسلام‌ نه‌ باسرمایه‌داری‌ ظالمانه‌ و بیحساب‌ و محروم‌ کنندة‌ توده‌های‌ تحت‌ ستم‌ و مظلوم‌ موافق‌ است‌، بلکه‌ آن‌ را به‌ طور جدی‌ در کتاب‌ و سنت‌ محکوم‌ می‌کند و مخالف‌ عدالت‌ اجتماعی‌ می‌داند ـ گرچه‌ بعض‌ کج‌فهمان‌ بی‌ اطلاع‌ از رژیم‌ حکومت‌ اسلامی‌ و ازمسائل‌ سیاسی‌ حاکم‌ در اسلام‌ در گفتار و نوشتار خود طوری‌ وانمود کرده‌اند (و باز هم‌ دست‌ برنداشته‌اند) که‌ اسلام‌ طرفدار بی‌ مرز و حد سرمایه‌داری‌ و مالکیت‌ است‌ و با این‌ شیوة‌ که‌ با فهم‌ کج‌ خویش‌ از اسلام‌ برداشت‌ نموده‌اند چهرة‌ نورانی‌ اسلام‌ را پوشانیده‌ و راه‌ را برای‌ مغرضان‌ و دشمنان‌ اسلام‌ باز نموده‌ که‌ به‌ اسلام‌ بتازند، و آن‌ را رژیمی‌ چون‌ رژیم‌ سرمایه‌داری‌ غرب‌ مثل‌ رژیم‌ امریکا و انگلستان‌ و دیگر چپاولگران‌ غرب‌ به‌ حساب‌ آورند، و با اتکال‌ به‌ قول‌ و فعل‌ این‌ نادانان‌ یا غرضمندانه‌ و یا ابلهانه‌ بدون‌ مراجعه‌ به‌ اسلام‌شناسان‌ واقعی‌ با اسلام‌ به‌ معارضه‌ برخاسته‌اند ـ و نه‌ رژیمی‌ مانند رژیم‌ کمونیسم‌ و مارکسیسم‌ لنینیسم‌ است‌ که‌ با مالکیت‌ فردی‌ مخالف‌ و قائل‌ به‌ اشتراک‌ می‌باشند با اختلاف‌ زیادی‌ که‌ دوره‌های‌ قدیم‌ تاکنون‌ حتی‌ اشتراک‌ در زن‌ و همجنس‌ بازی‌ بوده‌ و یک‌ دیکتاتوری‌ و استبداد کوبنده‌ در بر داشته‌.

بلکه‌ اسلام‌ یک‌ رژیم‌ معتدل‌ با شناخت‌ مالکیت‌ و احترام‌ به‌ آن‌ به‌ نحو محدود در پیدا شدن‌ مالکیت‌ و مصرف‌، که‌ اگر بحق‌ به‌ آن‌ عمل‌ شود چرخهای‌ اقتصاد سالم‌ به‌ راه‌ می‌افتد و عدالت‌ اجتماعی‌، که‌ لازمة‌ یک‌ رژیم‌ سالم‌ است‌ تحقق‌ می‌یابد. در اینجا نیز یک‌ دسته‌ با کج‌ فهمیها و بی‌اطلاعی‌ از اسلام‌ و اقتصاد سالم‌ آن‌ در طرف‌ مقابل‌ دستة‌ اول‌ قرار گرفته‌ و گاهی‌ با تمسک‌ به‌ بعضی‌ آیات‌ یا جملات‌ نهج‌البلاغه‌، اسلام‌ را موافق‌ با مکتبهای‌ انحرافی‌ مارکس‌ و امثال‌ او معرفی‌ نموده‌اند و توجه‌ به‌ سایر آیات‌ و فقرات‌ نهج‌ البلاغه‌ ننموده‌ و سرخود، به‌ فهم‌ قاصر خود، بپاخاسته‌ و «مذهب‌ اشتراکی‌» را تعقیب‌ می‌کنند و از کفر و دیکتاتوری‌ و اختناق‌ کوبنده‌ که‌ ارزشهای‌ انسانی‌ را نادیده‌ گرفته‌ و یک‌ حزب‌ اقلیت‌ با توده‌های‌ انسانی‌ مثل‌ حیوانات‌ عمل‌ می‌کنند، حمایت‌ می‌کنند.

وصیت‌ من‌ به‌ مجلس‌ و شورای‌ نگهبان‌ و دولت‌ و رئیس‌ جمهور و شورای‌ قضایی‌ آن‌ است‌ که‌ در مقابل‌ احکام‌ خداوند متعال‌ خاضع‌ بوده‌؛ و تحت‌ تأثیر تبلیغات‌ بی‌محتوای‌ قطب‌ ظالم‌ چپاولگر سرمایه‌داری‌ و قطب‌ ملحد اشتراکی‌ و کمونیستی‌ واقع‌ نشوید، و به‌ مالکیت‌ و سرمایه‌های‌ مشروع‌ با حدود اسلامی‌ احترام‌ گذارید، و به‌ ملت‌ اطمینان‌ دهید تا سرمایه‌ها و فعالیتهای‌ سازنده‌ به‌ کار افتند و دولت‌ و کشور را به‌ خودکفایی‌ و صنایع‌ سبک‌ و سنگین‌ برسانند.

و به‌ ثروتمندان‌ و پولداران‌ مشروع‌ وصیت‌ می‌کنم‌ که‌ ثروتهای‌ عادلانة‌ خود را به‌ کار اندازید و به‌ فعالیت‌ سازنده‌ در مزارع‌ و روستاها و کارخانه‌ها برخیزید که‌ این‌ خود عبادتی‌ ارزشمند است‌.

و به‌ همه‌ در کوشش‌ برای‌ رفاه‌ طبقات‌ محروم‌ وصیت‌ می‌کنم‌ که‌ خیر دنیا و آخرت‌ شماها رسیدگی‌ به‌ حال‌ محرومان‌ جامعه‌ است‌ که‌ در طول‌ تاریخ‌ ستمشاهی‌ و خان‌خانی‌ در رنج‌ و زحمت‌ بوده‌اند. و چه‌ نیکو است‌ که‌ طبقات‌ تمکندار به‌ طور داوطلب‌ برای‌ زاغه‌ و چپرنشینان‌ مسکن‌ و رفاه‌ تهیه‌ کنند. و مطمئن‌ باشند که‌ خیر دنیا و آخرت‌ در آن‌ است‌. و از انصاف‌ به‌ دور است‌ که‌ یکی‌ بی‌خانمان‌ و یکی‌ دارای‌ آپارتمانها باشد.

ع‌ وصیت‌ اینجانب‌ به‌ آن‌ طایفه‌ از روحانیون‌ و روحانی‌نماها که‌ با انگیزه‌های‌ مختلف‌ با جمهوری‌ اسلامی‌ و نهادهای‌ آن‌ مخالفت‌ می‌کنند و وقت‌ خود را وقف‌ براندازی‌ آن‌ می‌نمایند و با مخالفان‌ توطئه‌گر و بازیگران‌ سیاسی‌ کمک‌، و گاهی‌ به‌ طوری‌ که‌ نقل‌ می‌شود با پولهای‌ گزافی‌ که‌ از سرمایه‌داران‌ بیخبر از خدا دریافت‌ برای‌ این‌ مقصد می‌کنند کمکهای‌ کلان‌ می‌نمایند، آن‌ است‌ که‌ شماها طرْفی‌ از این‌ غلط‌کاریها تاکنون‌ نبسته‌ و بعد از این‌ هم‌ گمان‌ ندارم‌ ببندید. بهتر آن‌ است‌ که‌ اگر برای‌ دنیا به‌ این‌ عمل‌ دست‌ زده‌اید ـ و خداوند نخواهد گذاشت‌ که‌ شما به‌ مقصد شوم‌ خود برسید ـ تا درِ توبه‌ باز است‌ از پیشگاه‌ خداوند عذر بخواهید و با ملت‌ مستمند مظلوم‌ هم‌صدا شوید و از جمهوری‌ اسلامی‌ که‌ با فداکاریهای‌ ملت‌ به‌ دست‌ آمده‌ حمایت‌ کنید، که‌ خیر دنیا و آخرت‌ در آن‌ است‌. گرچه‌ گمان‌ ندارم‌ که‌ موفق‌ به‌ توبه‌ شوید.

و اما به‌ آن‌ دسته‌ که‌ از روی‌ بعض‌ اشتباهات‌ یا بعض‌ خطاها، چه‌ عمدی‌ و چه‌ غیرعمدی‌، که‌ از اشخاص‌ مختلف‌ یا گروهها صادر شده‌ و مخالف‌ با احکام‌ اسلام‌ بوده‌ است‌ با اصل‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و حکومت‌ آن‌ مخالفت‌ شدید می‌کنند و برای‌ خدا در براندازی‌ آن‌ فعالیت‌ می‌نمایند و با تصور خودشان‌ این‌ جمهوری‌ از رژیم‌ سلطنتی‌ بدتر یا مثل‌ آن‌ است‌، با نیت‌ صادق‌ در خلوات‌ تفکر کنند و از روی‌ انصاف‌ مقایسه‌ نمایند با حکومت‌ و رژیم‌ سابق‌. و باز توجه‌ نمایند که‌ در انقلابهای‌ دنیا هرج‌ و مرجها و غلط‌رویها و فرصت‌طلبیها غیرقابل‌ اجتناب‌ است‌ و شما اگر توجه‌ نمایید و گرفتاریهای‌ این‌ جمهوری‌ را در نظر بگیرید ـ از قبیل‌ توطئه‌ها و تبلیغات‌ دروغین‌ و حملة‌ مسلحانة‌ خارج‌ مرز و داخل‌، و نفوذ غیر قابل‌ اجتناب‌ گروههایی‌ از مفسدان‌ و مخالفان‌ اسلام‌ در تمام‌ ارگانهای‌ دولتی‌ به‌ قصد ناراضی‌ کردن‌ ملت‌ از اسلام‌ و حکومت‌ اسلامی‌، و تازه‌ کار بودن‌ اکثر یا بسیاری‌ از متصدیان‌ امور و پخش‌ شایعات‌ دروغین‌ از کسانی‌ که‌ از استفاده‌های‌ کلان‌ غیرمشروع‌ بازمانده‌ یا استفادة‌ آنان‌ کم‌ شده‌، و کمبود چشمگیر قضات‌ شرع‌ و گرفتاریهای‌ اقتصادی‌ کمرشکن‌ و اشکالات‌ عظیم‌ در تصفیه‌ و تهذیب‌ متصدیان‌ چند میلیونی‌، و کمبود مردمان‌ صالح‌ کاردان‌ و متخصص‌ و دهها گرفتاری‌ دیگر، که‌ تا انسان‌ وارد گود نباشد از آنها بیخبر است‌ ـ و از طرفی‌ اشخاص‌ غرضمند سلطنت‌طلب‌ سرمایه‌دار هنگفت‌ که‌ با رباخواری‌ و سودجویی‌ و با اخراج‌ ارز و گرانفروشی‌ به‌ حد سرسام‌آور و قاچاق‌ و احتکار، مستمندان‌ و محرومان‌ جامعه‌ را تا حد هلاکت‌ در فشار قرار داده‌ و جامعه‌ را به‌ فساد می‌کشند، نزد شما آقایان‌ به‌ شکایت‌ و فریبکاری‌ آمده‌ و گاهی‌ هم‌ برای‌ باور آوردن‌ و خود را مسلمان‌ خالص‌ نشان‌ دادن‌ به‌ عنوان‌ «سهم‌» مبلغی‌ می‌دهند و اشک‌ تمساح‌ می‌ریزند و شما را عصبانی‌ کرده‌ به‌ مخالفت‌ برمی‌انگیزانند، که‌ بسیاری‌ از آنان‌ با استفاده‌های‌ نامشروع‌، خون‌ مردم‌ را می‌مکند و اقتصاد کشور را به‌ شکست‌ می‌کشند.

اینجانب‌ نصیحت‌ متواضعانة‌ برادرانه‌ می‌کنم‌ که‌ آقایان‌ محترم‌ تحت‌ تأثیر اینگونه‌ شایعه‌سازیها قرار نگیرند و برای‌ خدا و حفظ‌ اسلام‌ این‌ جمهوری‌ را تقویت‌ نمایند. و باید بدانند که‌ اگر این‌ جمهوری‌ اسلامی‌ شکست‌ بخورد، به‌ جای‌ آن‌ یک‌ رژیم‌ اسلامی‌ دلخواهِ بقیة‌الله ـ روحی‌ فداه‌ ـ یا مطیع‌ امر شما آقایان‌ تحقق‌ نخواهد پیدا کرد، بلکه‌ یک‌ رژیم‌ دلخواه‌ یکی‌ از دو قطب‌ قدرت‌ به‌ حکومت‌ می‌رسد و محرومان‌ جهان‌، که‌ به‌ اسلام‌ و حکومت‌ اسلامی‌ رو ] ی‌ [ آورده‌ و دل‌ باخته‌اند، مأیوس‌ می‌شوند و اسلام‌ برای‌ همیشه‌ منزوی‌ خواهد شد؛ و شماها روزی‌ از کردار خود پشیمان‌ می‌شوید که‌ کار گذشته‌ و دیگر پشیمانی‌ سودی‌ ندارد. و شما آقایان‌ اگر توقع‌ دارید که‌ در یک‌ شب‌ همة‌ امور بر طبق‌ اسلام‌ و احکام‌ خداوند تعالی‌ متحول‌ شود یک‌ اشتباه‌ است‌، و در تمام‌ طول‌ تاریخ‌ بشر چنین‌ معجزه‌ای‌ روی‌ نداده‌ است‌ و نخواهد داد. و آن‌ روزی‌ که‌ ان‌شا ء الله تعالی‌ مصلح‌ کل‌ ظهور نماید، گمان‌ نکنید که‌ یک‌ معجزه‌ شود و یکروزه‌ عالم‌ اصلاح‌ شود؛ بلکه‌ با کوششها و فداکاریها ستمکاران‌ سرکوب‌ و منزوی‌ می‌شوند. و اگر نظر شماها مثل‌ نظر بعض‌ عامیهای‌ منحرف‌، آن‌ است‌ که‌ برای‌ ظهور آن‌ بزرگوار باید کوشش‌ در تحقق‌ کفر و ظلم‌ کرد تا عالم‌ را ظلم‌ فراگیرد و مقدمات‌ ظهور فراهم‌ شود، فانّا لله و انّا الیه‌ راجعون‌ .

و‌ وصیت‌ من‌ به‌ همة‌ مسلمانان‌ و مستضعفان‌ جهان‌ این‌ است‌ که‌ شماها نباید بنشینید و منتظر آن‌ باشید که‌ حکام‌ و دست‌ اندرکاران‌ کشورتان‌ یا قدرتهای‌ خارجی‌ بیایند و برای‌ شما استقلال‌ و آزادی‌ را تحفه‌ بیاورند. ما و شماها لااقل‌ در این‌ صد سال‌ اخیر، که‌ بتدریج‌ پای‌ قدرتهای‌ بزرگ‌ جهانخوار به‌ همة‌ کشورهای‌ اسلامی‌ و سایر کشورهای‌ کوچک‌ باز شده‌ است‌ مشاهده‌ کردیم‌ یا تاریخهای‌ صحیح‌ برای‌ ما بازگو کردند که‌ هیچ‌ یک‌ از دوَل‌ حاکم‌ بر این‌ کشورها در فکر آزادی‌ و استقلال‌ و رفاه‌ ملتهای‌ خود نبوده‌ و نیستند؛ بلکه‌ اکثریت‌ قریب‌ به‌ اتفاق‌ آنان‌ یا خود به‌ ستمگری‌ و اختناق‌ ملت‌ خود پرداخته‌ و هر چه‌ کرده‌اند برای‌ منافع‌ شخصی‌ یا گروهی‌ نموده‌؛ یا برای‌ رفاه‌ قشر مرفه‌ و بالانشین‌ بوده‌ و طبقات‌ مظلوم‌ کوخ‌ و کپرنشین‌ از همة‌ مواهب‌ زندگی‌ حتی‌ مثل‌ آب‌ و نان‌ و قوت‌ لایموت‌ محروم‌ بوده‌، و آن‌ بدبختان‌ را برای‌ منافع‌ قشر مرفه‌ و عیاش‌ به‌ کار گرفته‌اند؛ و یا آنکه‌ دست‌ نشاندگان‌ قدرتهای‌ بزرگ‌ بوده‌اند که‌ برای‌ وابسته‌ کردن‌ کشورها و ملتها هرچه‌ توان‌ داشته‌اند به‌ کار گرفته‌ و با حیله‌های‌ مختلف‌ کشورها را بازاری‌ برای‌ شرق‌ و غرب‌ درست‌ کرده‌ و منافع‌ آنان‌ را تأمین‌ نموده‌اند و ملتها را عقب‌ مانده‌ و مصرفی‌ بار آوردند و اکنون‌ نیز با این‌ نقشه‌ در حرکتند.

و شما ای‌ مستضعفان‌ جهان‌ و ای‌ کشورهای‌ اسلامی‌ و مسلمانان‌ جهان‌ بپاخیزید و حق‌ را با چنگ‌ و دندان‌ بگیرید و از هیاهوی‌ تبلیغاتی‌ ابرقدرتها و عمّال‌ سرسپردة‌ آنان‌ نترسید؛ و حکام‌ جنایتکار که‌ دسترنج‌ شما را به‌ دشمنان‌ شما و اسلام‌ عزیز تسلیم‌ می‌کنند از کشور خود برانید؛ و خود و طبقات‌ خدمتگزار متعهد، زمام‌ امور را به‌ دست‌ گیرید و همه‌ در زیر پرچم‌ پرافتخار اسلام‌ مجتمع‌، و با دشمنان‌ اسلام‌ و محرومان‌ جهان‌ به‌ دفاع‌ برخیزید؛ و به‌ سوی‌ یک‌ دولت‌ اسلامی‌ با جمهوریهای‌ آزاد و مستقل‌ به‌ پیش‌ روید که‌ با تحقق‌ آن‌، همة‌ مستکبران‌ جهان‌ را به‌ جای‌ خود خواهید نشاند و همة‌ مستضعفان‌ را به‌ امامت‌ و وراثت‌ ارض‌ خواهید رساند. به‌ امید آن‌ روز که‌ خداوند تعالی‌ وعده‌ فرموده‌ است‌.

ص‌ یک‌ مرتبة‌ دیگر در خاتمة‌ این‌ وصیتنامه‌، به‌ ملت‌ شریف‌ ایران‌ وصیت‌ می‌کنم‌ که‌ در جهان‌ حجم‌ تحمل‌ زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان‌نثاریها و محرومیتها مناسب‌ حجم‌ بزرگی‌ مقصود و ارزشمندی‌ و علوّ رتبة‌ آن‌ است‌، آنچه‌ که‌ شما ملت‌ شریف‌ و مجاهد برای‌ آن‌ بپاخاستید و دنبال‌ می‌کنید و برای‌ آن‌ جان‌ و مال‌ نثار کرده‌ و می‌کنید، والاترین‌ و بالاترین‌ و ارزشمندترین‌ مقصدی‌ است‌ و مقصودی‌ است‌ که‌ از صدر عالم‌ در ازل‌ و از پس‌ این‌ جهان‌ تا ابد عرضه‌ شده‌ است‌ و خواهد شد؛ و آن‌ مکتب‌ الوهیت‌ به‌ معنی‌ وسیع‌ آن‌ و ایدة‌ توحید با ابعاد رفیع‌ آن‌ است‌ که‌ اساس‌ خلقت‌ و غایت‌ آن‌ در پهناور وجود و در درجات‌ و مراتب‌ غیب‌ و شهود است‌؛ و آن‌ در مکتب‌ محمدی‌ ـ صلی‌ الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ به‌ تمام‌ معنی‌ و درجات‌ و ابعاد متجلی‌ شده‌؛ و کوشش‌ تمام‌ انبیای‌ عظام‌
ـ علیهم‌ سلام‌الله ـ و اولیای‌ معظم‌ ـ سلام‌ الله علیهم‌ ـ برای‌ تحقق‌ آن‌ بوده‌ و راهیابی‌ به‌ کمال‌ مطلق‌ و جلال‌ و جمال‌ بی‌نهایت‌ جز با آن‌ میسر نگردد. آن‌ است‌ که‌ خاکیان‌ را بر ملکوتیان‌ و برتر از آنان‌ شرافت‌ داده‌، و آنچه‌ برای‌ خاکیان‌ از سیر در آن‌ حاصل‌ می‌شود برای‌ هیچ‌ موجودی‌ در سراسر خلقت‌ در سرّ و عَلن‌ حاصل‌ نشود.

شما ای‌ ملت‌ مجاهد، در زیر پرچمی‌ می‌روید که‌ در سراسر جهان‌ مادی‌ و معنوی‌ در اهتزاز است‌، بیابید آن‌ را یا نیابید، شما راهی‌ را می‌روید که‌ تنها راه‌ تمام‌ انبیا ـ علیهم‌ سلام‌الله ـ و یکتا راه‌ سعادت‌ مطلق‌ است‌. در این‌ انگیزه‌ است‌ که‌ همة‌ اولیا شهادت‌ را در راه‌ آن‌ به‌ آغوش‌ می‌کشند و مرگ‌ سرخ‌ را «احلی‌ من‌ العسل‌» می‌دانند؛ و جوانان‌ شما در جبهه‌ها جرعه‌ای‌ از آن‌ را نوشیده‌ و به‌ وجد آمده‌اند و در مادران‌ و خواهران‌ و پدران‌ و برادران‌ آنان‌ جلوه‌ نموده‌ و ما باید بحق‌ بگوییم‌ یا لیتنا کنّا معکم‌ فنفوز فوزاً عظیماً . گوارا باد بر آنان‌ آن‌ نسیم‌ دل‌آرا و آن‌ جلوة‌ شورانگیز.

و باید بدانیم‌ که‌ طرفی‌ از این‌ جلوه‌ در کشتزارهای‌ سوزان‌ و در کارخانه‌های‌ توانفرسا و در کارگاهها و در مراکز صنعت‌ و اختراع‌ و ابداع‌، و در ملت‌ به‌ طور اکثریت‌ در بازارها و خیابانها و روستاها و همة‌ کسانی‌ که‌ متصدی‌ این‌ امور برای‌ اسلام‌ و جمهوری‌ اسلامی‌ و پیشرفت‌ و خودکفایی‌ کشور به‌ خدمتی‌ اشتغال‌ دارند جلوه‌گر است‌.

و تا این‌ روح‌ تعاون‌ و تعهد در جامعه‌ برقرار است‌ کشور عزیز از آسیب‌ دهر ان‌شا ء الله تعالی‌ مصون‌ است‌. و بحمدالله تعالی‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ و دانشگاهها و جوانانِ عزیز مراکز علم‌ و تربیت‌ از این‌ نفخة‌ الهی‌ غیبی‌ برخوردارند؛ و این‌ مراکز دربست‌ در اختیار آنان‌ است‌، و به‌ امید خدا دست‌ تبهکاران‌ و منحرفان‌ از آنها کوتاه‌.

و وصیت‌ من‌ به‌ همه‌ آن‌ است‌ که‌ با یاد خدای‌ متعال‌ به‌ سوی‌ خودشناسی‌ و خودکفایی‌ و استقلال‌، با همة‌ ابعادش‌ به‌ پیش‌، و بی‌تردید دست‌ خدا با شما است‌، اگر شما در خدمت‌ او باشید و برای‌ ترقی‌ و تعالی‌ کشور اسلامی‌ به‌ روح‌ تعاون‌ ادامه‌ دهید.

و اینجانب‌ با آنچه‌ در ملت‌ عزیز از بیداری‌ و هوشیاری‌ و تعهد و فداکاری‌ و روح‌ مقاومت‌ و صلابت‌ در راه‌ حق‌ می‌بینم‌ و امید آن‌ دارم‌ که‌ به‌ فضل‌ خداوند متعال‌ این‌ معانی‌ انسانی‌ به‌ اعقاب‌ ملت‌ منتقل‌ شود و نسلاً بعد نسل‌ بر آن‌ افزوده‌ گردد.

با دلی‌ آرام‌ و قلبی‌ مطمئن‌ و روحی‌ شاد و ضمیری‌ امیدوار به‌ فضل‌ خدا از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌، و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می‌کنم‌. و به‌ دعای‌ خیر شما احتیاج‌ مبرم‌ دارم‌. و از خدای‌ رحمان‌ و رحیم‌ می‌خواهم‌ که‌ عذرم‌ را در کوتاهی‌ خدمت‌ و قصور و تقصیر بپذیرد.

و از ملت‌ امیدوارم‌ که‌ عذرم‌ را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند. و با قدرت‌ و تصمیم‌ اراده‌ به‌ پیش‌ روند و بدانند که‌ با رفتن‌ یک‌ خدمتگزار در
سدّ آهنین‌ ملت‌ خللی‌ حاصل‌ نخواهد شد که‌ خدمتگزاران‌ بالا و والاتر در خدمتند، والله نگهدار این‌ ملت‌ و مظلومان‌ جهان‌ است‌.

 

والسلام‌ علیکم‌ و علی‌ عبادالله الصالحین‌ و رحمة‌الله و برکاته‌

26 بهمن ‌ 1361 / 1 جمادی‌ الاولی‌ 1403

روح‌الله الموسوی‌ الخمینی

 

صفحه قبل

تجوید وعلوم قرآن: سورت هاى مکى ومدنى

 

سورت هاى مکى ومدنى
سورت هاى مکى

سورت هایى است که قبل از هجرت به آن حصرت صلى الله علیه وسلم نازل شده و یا به عبارت دیگر سوره هایی است که در مکه ویا قریه هاى مجاور مکه نازل شده ویا به تعبیر دیگر عبارت از سورره هایى است که در آن هاخطا ب ًبه اهل مکه صورت گرفته باشد مانند خطاب به اهل مکه صورت گرفته باشد((یاآیها الناس)) واما سوره هاى مدنى سوره هاى است که بعد از هجرت بآنحضرت صلى الله علیه وسلم نازل شده باشد ویا به عبارت دیگر سوره هائى که در مدینه منوره ویا قریه هایى مجاور مدینه منوره نازل شده باشد ویا عبارت ازسوره هاى است که در آنها خطاب به اهل مدینه صورت گرفته باشدمانند((یا آیها الذین امنوا))علماء جهت شناخت آیات مکى ومدنى دو روش اساسى رابیان نموده اند:
1:- روش سماعى نقلى:
وآن عبارت است از اینکه صحابه ‌ء از اصحاب که نزول وحى را مشاهده نموده است وتا که از اصحاب کیفیت و مواقع نزول وحى را شنیده است روایت و بیان نماید. به طور مثال حضرت عبدالله پسر عباس رضى الله عنهما میگوید: سورهء انعام همه ء آن به مکه نازل شده است به استثناى سه آیه ء مبارکه وقل تعالوا اتل ما حرم ربکم ...آیه هاى 151- 153 سوره انعام که در مدینه منوره نازل شده است.
2:- روش قیاسى اجتهادى :
وآن عبارت از خصوصیات است که هر یک از سوره هاى مکى و مدنى میداشته باشند.

الف:خصوصیات و ممیزات سوره هاى مکى:
1:- هر سوره که در آن آیه سجده باشد.
2:- هر سوره که در آن لفظ ( کلا ) آمده باشد . وتکرار لفظ ( کلا ) در سوره هاى نصف اخیر قرآن مجید به کثرت دیده میشود.
3:- هر سوره ایکه خطاب آن (( یا اَیها الناس )) باشد وخطابات ( یا ایهاالذین آمنوا ) در آن ذکر نگردد وبه جز سوره ء حج در اوا خر آن ( یا اَیهاالذین امنوا ارکعو ...) آمده است با آنهم مکى است.
4:- هر سوره ایکه در آن قصه هاى انبیاء علیه السلام وامم گذشته ذکر شده باشد به استثناى سوره ء بقره که مدنى است وقصه موسى علیه السلام وغیره در آن ذکر گردیده است .
5:- هر سوره که در آن قصه آدم و ابلیس ذکر شده باشد به جزء سوره بقره ء که در آن قصه آدم و ابلیس آمده است با اینهم مدنى است.
6:- هر سوره ایکه در اوایل آن حروف مقطعات قرآنى آمده باشد ماتتد : آلم –آلمرا-حم) وغیره به جز سورهء بقره وآل عمران که به حروف مقطعات قرآنى شده با اینهم مدنى است.
7:- هرسوره ایکه داراى ایه هاى مو جز و مختصروفواصل کوتاه پاشد.
8:- سوره هاى مکى فالب آنها درمورد توحیدویگانگى خداوند وعبادت ذات یگانه ءاوتعالى واثبات رسالت پیامبر اسلام حضرت محمد صلى الله علیه وسلم واثبات بعث بعد الموت وذکر قیامت ودوزخ وعذاب آن وبهشت ونعیم آن ومجادله بامشر کان به براهین وادله نقلى وعقلى وذکر جرا یم مشرکان مانند :خون ریزى قتل وغارت- خوردن اموال یتیمان به ظلم-زنده بگور کردن دخترها ودیگر اخلاق سیهء و رذیلهء مشرکان میباشد وچون میشود آنرا مرحلهء تهداب گذارى نام گذاشت وترکیزوتاکید بیشتر وحى روى ترسیخ مسایل اعتقادى وجگوانب سه گانه آن مثل توحید رسالت ومعاد بوده است.
وآن عبارت از خصوصیات است که هر یک از سوره هاى مکى و مدنى میداشته باشند.

 ب: خصوصیات و ممیزات سوره هاى مدنی
1:-
هر سوره ایکه در آن فرضى از فرایض وباحکمى از احکام ذکرگردد.
2:- هرسوره ایکه در آن از منافقات بحث بعمل آید ازاستشناى سورهء عنکبوت که در آن ازبحث ازمنافقان بعمل آمده با اینهم مکى است.
3:- هر سوره ایکه در آن مجادله با اهل کتاب (یهودونصراى)صورت بگیرد.
4:- هر سوره ایکه داراى آیه ها وفواصل طولانى باشد.
5:- سوره هاءیکه در آن ازعبادات،معاملات،حدود، مسایل خانواده، میراث، جهاد،روابط اجتماعى وعلایق بین الدول ازنگاه صلح وجنگ وغیره بحث بمیان آید.
6:- سورهاءیکه درآنها اهل کتاب(یهود ونصراى)مورد خطاب قرار گیرند و از ایشان دعوت به اسلام بمیان آید وازمخالفت هاءیکه به انبیاء خود نموده اند وازتحریف وتغیریکه به کتاب هاى خود آورده اند ذکر صورت بگیرد.
7:- سوره هاءیکه حالات جسمى وروانى منافقان رابیان نموده ونقاب ازچهرهء کشیف آنها بدراشته سلوک ورویه بد شانرا کشف وتوضیح مى نماید تا مسلمانان منافقان را شناخته به هیئت و منظر ظاهرى و شیرین زبانیها و سخنان ماثر وجذاب منافقان فریب نخورند .

گالری عکس های طبیعت شماره(۳)

گالری عکس های طبیعت شماره(۳)

gol

۱

gol

۲

gol

۳

 gol

۴


gol

۵


gol

۶


گالری عکس طبیعت شماره(۴)

گالری عکس طبیعت شماره(۴)

gol

۱


gol

۲


gol

۳


gol

۴


صفحه اشنایی با قرآن ، تجوید و علوم قرآن

 

صفحه اشنایی با قرآن ، تجوید و علوم قرآن

قرآن از دیدگاه امام علی(ع)

امام علی (ع) در کتاب خود (نهج البلاغه) درباره ویژگی های قرآن این گونه می گوید:

کتاب پروردگار میان شماست ، که بیان کنندۀ حلال و حرام ، واجب و مستحب ، ناسخ و مَنسوخ ، مُباح و مَمنوح ، خاص و عام ، پندها و مَثَل ها ، مُطلق و مُقَید ، مُحکَم و مُتَشابِه می باشد عبارات مُجمل خود را تفسیر ، و نکات پیچیدۀ خود روشن می کند از واجباتی که پیمان شناسایی ان را گرفت و مستحباتی که آگاهی از انها لازم نیست.     (خطبه ۱ نهج البلاغه)

کتاب خدا ، قرآن ، در میان شما سخنگویی است که هیچ گاه زبانش از حق گویی کُند و خسته ، و همواره گویاست خانه ای است که ستون های آن هرگز فرو نمی ریزد ، و صاحب عزتی است که یارانش هرگز شکست ندارند.       (خطبه ۱۳۳ نهج البلاغه)


تعریف قرآن

قرآن ، مصدر قرأ ، قراة و قرآن که بمعنى جمع وضم نمودن بعضى حروف وکلمات بعضى حروف وکلمات به بعض دیگر میباشد. در اصطلاح همانا کلام خداوند جل جلا له است که به پیامبر بزرگوار اسلام صل الله علیه وسلم توسط جبرئیل امین شرف نزول یافته و در تلاوت آن تعبد و بندگى صورت میگیرد.


اسماء و اوصاف قرآن مجید :

قرآن مجید این گنجینه معارف و علوم همین طور که مفاهیم و مطالب عالى وبرازنده دارد به همین قسم نام هاى متعدد و اوصاف زیادى دارد که بعضى از آنها قرار آتى است:

1 - ((قرآن)) چنانچه میفرماید:
إِنَّ هَذَا الْقُرْآَنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ ( سورة اسراء ایه 9 )
بیگمان این قرآن براهى که استوار تر است هدایت میکند

2 - ((کتاب)) چنانچه مى فرماید:
لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (سورة الأنبیاء ایه 10 )
بیگمان به شما کتابى فرستادیم که در آن پند شما است آیا نمیدانید

3 - ((فرقان)) چنانچه میفرماید:
تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا (سورة الفرقان ایه 1 )
با برکت است آنکه فرقان را بر بنده ء خود نازل کرده است تا براى جها نیان هوشدارى باشد

4 - ((ذکر)) چنانچه میفرماید:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (سورة الحجر ایه 9 )
با برکت است آنکه فرقان را بر بنده ء خود نازل کرده است تا براى جها نیان هوشدارى باشد

5 - ((ذکر)) چنانچه میفرماید:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (سورة الحجر ایه 9 )
ما بیگمان قرآن را نازل کردیم وما بیگمان آنرا نگهبانیم

6 - ((تنـزیل)) چنانچه میفرماید:
وَإِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ (سورة الشعراء ایه 192 )
و حقا که این (قرآن) فرود آورده ء پروردگار عالمیان ست

7 - نور و ((برهان)) چنانچه میفرماید:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا (سورة النساء ایه 174 )
اى مردم به تحقیق حجتى از جانب پروردگار شما آمده و بسوى شما روشنایى آشکار را فرستادیم

11,10,9,8 - (( هدى، شفاء ، رحمه و موعظة )) چنانچه میفرماید:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ (سورة یونس ایه 57 )
اى مردم بیگمان براى شما از جانب پروردگار شما پندى آمده است وشفاى براى آنچه در سینه هاى شما است و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان

12 - (( مبارک )) چنانچه میفرماید:
وَهَذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ (سورة الأنعام ایه 92 )
و این کتابى است که ما آنرا فرو فرستادیم با برکت و تصدیق کننده ء آن (( کتبى )) که پیش از آن بود

13 - (( مبین )) چنانچه میفرماید:
قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ (سورة المائدة ایه 15 )
براى شما بیگمان از نزد خداوند نور و کتاب واضح آمده است

14 - ((بشرى)) چنانچه میفرماید:
مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ (سورة البقرة ایه 97 )
تصدیق کننده کلامى است که قبل ( از آمدن وحى به تو) نازل شده بود، رهنما و بشارت دهنده است براى مؤمنان

15 - ((عزیز)) چنانچه میفرماید:
وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ (سورة فصلت ایه 41 )
و بیگمان کتابیست نهایت پیروزمند

16 - ((مجید)) چنانچه میفرماید:
بَلْ هُوَ قُرْآَنٌ مَجِیدٌ (سورة البروج ایه 21 )
بلکه این قرآنى است مجید ( با شکوه و با عظمت)

18,17 - ((بشیراً ونذیراً)) چنانچه میفرماید:
کِتَابٌ فُصِّلَتْ آَیَاتُهُ قُرْآَنًا عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ . بَشِیرًا وَنَذِیرًا (سورة فصلت ایه 3 و4 )
کتابى است که در آیات (هر مطلبى) جدا ( بیان ) شده است ، قرآنى است عربى براى قومیکه میدانند بشارت دهنده و بیم دهنده

19 - ((کلام)) چنانچه میفرماید:
حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ (سورة التوبة ایه 6 )
تا کلام خدا را بشنود

20 - ((حکیم)) چنانچه میفرماید:
تِلْکَ آَیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ (سورة لقمان ایه 2 )
اینها آیات کتاب با حکمت است

قرآن مجید نام ها و اوصاف دیگرى نیز دارد که این رسالهء مختصر مجال ذکر همه آنها را ندارد شیخ صالح بن ابراهیم در خویش ( الهدى و البیان فى اسماء القرآن ) تا ( 46) اسم از اسماء قرآن مجید را با ذکر آیاتیکه در آن اسم موصوف آمده است بیان کرده است و علامه جلال الدین سیوطى مؤلف کتاب ( الاتقان فى علوم القرآن) شمارش اسماء و اوصاف قرآن را تا (55 ) اسم رسانیده است.
( ال انقان فى علوم القرآن- ج 1 ص 67 – 69 .)

 

شعر

نوع شعر

شماره بیت

شماره شعر

متن کامل

ابیاتی از شعر

شماره نتیجه

غزل

1

1

[ شرح ]

الا یا ایها الساقی ادر کأسا وناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

1

غزل

2

1

[ شرح ]

به بوی نافه ای کآخر صبا زان طره بگشایدزتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها

2

غزل

3

1

[ شرح ]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردمجرس فریاد می دارد که بربندید محملها

3

غزل

4

1

[ شرح ]

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گویدکه سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها

4

غزل

5

1

[ شرح ]

شب تاریک و بیم موج وگردابی چنین هایلکجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

5

غزل

6

1

[ شرح ]

همه کارم ز خود کامی به بد نامی کشید آخرنهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها

6

غزل

7

1

[ شرح ]

حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظمتی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

7

غزل

1

2

[ شرح ]

صلاح کار کجا و من خراب کجاببین تفاوت ره کز کجاست تا بکجا

8

غزل

2

2

[ شرح ]

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوسکجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

9

غزل

3

2

[ شرح ]

چه نسبتست به رندی صلاح و تقوی راسماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

10

غزل

4

2

[ شرح ]

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابدچراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

11

غزل

5

2

[ شرح ]

چو کحل بینش ما خاک آستان شماستکجا رویم بفرما ازین جناب کجا

12

غزل

6

2

[ شرح ]

مبین به سیب زنخدان که چاه در راهستکجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا

13

غزل

7

2

[ شرح ]

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصالخود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

14

غزل

8

2

[ شرح ]

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوستقرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

15

غزل

1

3

[ شرح ]

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما رابه خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

16

غزل

2

3

[ شرح ]

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافتکنار آب رکناباد و گلگشت مصلا را

17

غزل

3

3

[ شرح ]

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوبچنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

18

غزل

4

3

[ شرح ]

ز عشق نا تمام ما جمال یار مستغنیستبه آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

19

غزل

5

3

[ شرح ]

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستمکه عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

20

غزل

6

3

[ شرح ]

اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویمجواب تلخ می زیبد لب لعل شکر خا را

21

غزل

7

3

[ شرح ]

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستر دارندجوانان سعادتمند پند پیر دانا را

22

غزل

8

3

[ شرح ]

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جوکه کس نگشود ونگشاید به حکمت این معما را

23

غزل

9

3

[ شرح ]

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظکه بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

24

غزل

1

4

[ شرح ]

به ملازمان سلطان که رساند این دعا راکه به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

25

غزل

2

4

[ شرح ]

ز رقیب دیو سیرت به خدای خود بنالممگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

26

غزل

3

4

[ شرح ]

مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارتزفریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

27

غزل

4

4

[ شرح ]

دل عالمی بسوزی چو عذار بر فروزیتو ازین چه سود داری که نمی کنی مدارا

28

غزل

5

4

[ شرح ]

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهیبه پیام آشنایان بنوازد آشنا را

29

غزل

6

4

[ شرح ]

چه قیامتست جانا که به عاشقان نمودیدل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

30

غزل

7

4

[ شرح ]

بخدا که جرعه ای ده تو به حافظ سحر خیزکه دعای صبحگاهی اثری کند شما را

31

غزل

1

5

[ شرح ]

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا رادردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

32

غزل

2

5

[ شرح ]

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیزباشد که باز بینم دیدار آشنارا

33

غزل

3

5

[ شرح ]

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسوننیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

34

غزل

4

5

[ شرح ]

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبلهات الصبوح هبوا یا ایها السکارا

35

غزل

5

5

[ شرح ]

ای صاحب کرامت شکرانه سلامتروزی تفقدی کن درویش بینوا را

36

غزل

6

5

[ شرح ]

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفستبا دوستان مروت با دشمنان مدارا

37

غزل

7

5

[ شرح ]

در کوی نیکنامی ما را گذر ندادندگر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

38

غزل

8

5

[ شرح ]

آن تلخوش که صوفی ام الخبائثش خوانداشهی لنا و احلی من قبله العذارا

39

غزل

9

5

[ شرح ]

هنگام تنگدستی در عیش کوش ومستیکاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

40

غزل

10

5

[ شرح ]

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزددلبر که در کف او مومست سنگ خارا

41

غزل

11

5

[ شرح ]

آیینه سکندر جام میست بنگرتا بر تو عرضه دارم احوال ملک دارا

42

غزل

12

5

[ شرح ]

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرندساقی بده بشارت رندان پارسا را

43

غزل

13

5

[ شرح ]

حافظ بخود نپوشید این خرقه می آلودای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

44

غزل

1

6

[ شرح ]

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا راکه سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

45

غزل

2

6

[ شرح ]

شکر فروش که عمرش دراز باد چراتفقدی نکند طوطی شکرخا را

46

غزل

3

6

[ شرح ]

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گلکه پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

47

غزل

4

6

[ شرح ]

به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظربه بند و دام نگیرند مرغ دانا را

48

غزل

5

6

[ شرح ]

ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیستسهی قدان سیه چشم ماه سیما را

49

غزل

6

6

[ شرح ]

چو با حبیب نشینی و باده پیماییبه یاد دار محبان باد پیما را

50

غزل

7

6

[ شرح ]

جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیبکه وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

15

غزل

8

6

[ شرح ]

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظسرود زهره به رقص آورد مسیحا را

25

غزل

1

7

[ شرح ]

ساقیا برخیز و در ده جام راخاک بر سر کن غم ایام را

35

غزل

2

7

[ شرح ]

ساغر می بر کفم نه تا ز بربرکشم این دلق ازرق فام را

54

غزل

3

7

[ شرح ]

گر چه بد نامیست نزد عاقلانما نمی خواهیم ننگ و نام را

55

غزل

4

7

[ شرح ]

باده درده چند ازین باد غرورخاک بر سر نفس نا فرجام را

56

غزل

5

7

[ شرح ]

دود آه سینه نالان منسوخت این افسردگان خام را

57

غزل

6

7

[ شرح ]

محرم راز دل شیدای خودکس نمی بینم ز خاص و عام را

58

غزل

7

7

[ شرح ]

با دلارامی مرا خاطر خوشستکز دلم یکباره برد آرام را

59

غزل

8

7

[ شرح ]

ننگرد دیگر به سرو اندر چمنهر که دید آن سرو سیم اندام را

60

غزل

9

7

[ شرح ]

صبر کن حافظ به سختی روز و شبعاقبت روزی بیابی کام را

61

غزل

1

8

[ شرح ]

صوفی بیا که آینه صافیست جام راتا بنگری صفای می لعل فام را

62

غزل

2

8

[ شرح ]

راز درون پرده ز رندان مست پرسکاین حال نیست زاهد عالی مقام را

63

غزل

3

8

[ شرح ]

عنقا شکار کس نشود دام باز چینکانجا همیشه باد به دستست دام را

64

غزل

4

8

[ شرح ]

در بزم دور یک دو قدح درکش و برویعنی طمع مدار وصال دوام را

65

غزل

5

8

[ شرح ]

ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیشپیرانه سر بکن هنری ننگ و نام را

66

غزل

6

8

[ شرح ]

در عیش نقد کوش که چون آبخور نماندآدم بهشت روضه دارالسلام را

67

غزل

7

8

[ شرح ]

ما را بر آستان تو بس حق خدمتستای خواجه باز بین به ترحم غلام را

68

غزل

8

8

[ شرح ]

حافظ مرید جام میست ای صبا برووز بنده بندگی برسان شیخ جام را

69

غزل

1

9

[ شرح ]

رونق عهد شبابست دگر بستان رامی رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

70

غزل

2

9

[ شرح ]

ای صبا گر به جوانان چمن باز رسیخدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

71

غزل

3

9

[ شرح ]

گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروشخاکروب در میخانه کنم مژگان را

72

غزل

4

9

[ شرح ]

ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگانمضطرب حال مگردان من سرگردان را

73

غزل

5

9

[ شرح ]

ترسم این قوم که بر دردکشان می خندنددر سر کار خرابات کنند ایمان را

74

غزل

6

9

[ شرح ]

یار مردان خدا باش که در کشتی نوحهست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

75

غزل

7

9

[ شرح ]

برو از خانه گردون به در و نان مطلبکان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را

76

غزل

8

9

[ شرح ]

هرکرا خوابگه آخر به دو مشتی خاکستگو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را

77

غزل

9

9

[ شرح ]

ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شدوقت آنست که بدرود کنی زندان را

78

غزل

10

9

[ شرح ]

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولیدام تزویر مکن چون دگران قرآن را

79

غزل

1

10

[ شرح ]

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ماچیست یاران طریقت بعد ازین تدبیر ما

80

غزل

2

10

[ شرح ]

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چونروی سوی خانه خمار دارد پیر ما

81

غزل

3

10

[ شرح ]

در خرابات طریقت ما بهم منزل شویمکاین چنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما

82

غزل

4

10

[ شرح ]

عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوشستعاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

83

غزل

5

10

[ شرح ]

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کردزان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما

84

غزل

6

10

[ شرح ]

با دل سنگینت آیا هیچ در گیرد شبیآه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما

85

غزل

7

10

[ شرح ]

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموشرحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

86

غزل

1

11

[ شرح ]

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شماآب روی خوبی از چاه زنخدان شما

87

غزل

2

11

[ شرح ]

عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمدهباز گردد یا برآید چیست فرمان شما

88

غزل

3

11

[ شرح ]

کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیتبه که نفروشند مستوری به مستان شما

89

غزل

4

11

[ شرح ]

بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگرزانکه زد بر دیده آبی روی رخشان شما

90

غزل

5

11

[ شرح ]

با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته ایبو که بویی بشنویم از خاک بستان شما

100

غزل

6

11

[ شرح ]

عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جمگر چه جام ما نشد پر می به دوران شما

101

غزل

7

11

[ شرح ]

دل خرابی می کند دلدار را آگه کنیدزینهار ای دوستان جان من و جان شما

102

غزل

8

11

[ شرح ]

کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوندخاطر مجموع ما زلف پریشان شما

103

غزل

9

11

[ شرح ]

دور دار از خاک وخون دامن چو بر ما بگذریکاندرین ره کشته بسیارند قربان شما

104

غزل

10

11

[ شرح ]

می کند حافظ دعایی بشنو آمینی بگوروزی ما باد لعل شکر افشان شما

105

غزل

11

11

[ شرح ]

ای صبا باساکنان شهر یزد از ما بگوکای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

106

غزل

12

11

[ شرح ]

گرچه دوریم از بساط قرب همت دور نیستبنده شاه شماییم و ثنا خوان شما

107

غزل

13

11

[ شرح ]

ای شهنشاه بلند اختر خدا را همتیتا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما

108

غزل

1

12

[ شرح ]

ساقی به نور باده برافروز جام مامطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

109

غزل

3

12

[ شرح ]

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشقثبتست بر جریده عالم دوام ما

110

غزل

4

12

[ شرح ]

چندان بود کرشمه و ناز سهی قدانکاید به جلوه سرو صنوبر خرام ما

111

غزل

5

12

[ شرح ]

ای باد اگر به گلشن احباب بگذریزنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

112

غزل

6

12

[ شرح ]

گو نام ما ز یاد بعمدا چه می بریخود آید آنکه یاد نیاری ز نام ما

113

غزل

7

12

[ شرح ]

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوشستزانرو سپرده اند به مستی زمام ما

114

غزل

8

12

[ شرح ]

ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواستنان حلال شیخ ز آب حرام ما

115

غزل

9

12

[ شرح ]

حافظ ز دیده دانه اشکی همی فشانباشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

116

غزل

10

12

[ شرح ]

دریای اخضر فلک و کشتی هلالهستند غرق نعمت حاجی قوام ما

117

غزل

1

13

[ شرح ]

می دمد صبح و کله بست سحابالصبوح الصبوح یا اصحاب

118

غزل

2

13

[ شرح ]

می چکد ژاله بر رخ لالهالمدام المدام یا احباب

119

غزل

3

13

[ شرح ]

می وزد از چمن نسیم بهشتهان بنوشید دم به دم می ناب

120

غزل

4

13

[ شرح ]

تخت سرمد زدست گل به چمنراح چون لعل آتشین دریاب

121

غزل

5

13

[ شرح ]

در میخانه بسته اند دگرافتتح یا مفتح الابواب

122

غزل

6

13

[ شرح ]

لب و دندانت را حقوق نمکهست بر جان و سینه های کباب

123

غزل

7

13

[ شرح ]

این چنین موسمی عجب باشدکه ببندند میکده بشتاب

124

غزل

8

13

[ شرح ]

بر رخ ساقی پری پیکرهمچو حافظ بنوش باده ناب

125

غزل

1

14

[ شرح ]

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریبگفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

126

غزل

2

14

[ شرح ]

گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدارخانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

127

غزل

3

14

[ شرح ]

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غمگر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

128

غزل

4

14

[ شرح ]

ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناستخوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب

129

غزل

5

14

[ شرح ]

می نماید عکس می در رنگ روی مهوشتهمچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

130

غزل

6

14

[ شرح ]

بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رختگرچه نبود در نگارستان خط مشکین غریب

131

غزل

7

14

[ شرح ]

گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تودر سحر گاهان حذر کن چون بنالد این غریب

132

غزل

8

14

[ شرح ]

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتنددور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

133

غزل

1

15

[ شرح ]

ای شاهد قدسی که کشد بند نقابتوی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت

134

غزل

2

15

[ شرح ]

خوابم بشد از دیده درین فکر جگر سوزکاغوش که شد منزل آسایش خوابت

135

غزل

3

15

[ شرح ]

درویش نمی پرسی و ترسم که نباشداندیشه آمرزش و پروای ثوابت

136

غزل

4

15

[ شرح ]

راه دل عشاق زد آن چشم خماریپیداست ازین شیوه که مستست شرابت

137

غزل

5

15

[ شرح ]

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفتتا باز چه اندیشه کند رای صوابت

138

غزل

6

15

[ شرح ]

هر ناله و فریاد که کردم نشنیدیپیداست نگارا که بلندست جنابت

139

غزل

7

15

[ شرح ]

دورست سرآب ازین بادیه هشدارتا غول بیابان نفریبد به سرابت

140

غزل

8

15

[ شرح ]

تا در ره پیری به چه آیین روی ای دلباری به غلط صرف شد ایام شبابت

141

غزل

9

15

[ شرح ]

ای قصر دل افروز که منزلگه انسییا رب مکناد آفت ایام خرابت

142

غزل

10

15

[ شرح ]

حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزدصلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت

143

غزل

1

16

[ شرح ]

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداختبه قصد جان من زار ناتوان انداخت

144

غزل

2

16

[ شرح ]

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بودزمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

145

غزل

3

16

[ شرح ]

به یک کرشمه که نرگس به خود فروشی کردفریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت

146

غزل

4

16

[ شرح ]

شراب خورده و خوی کرده می روی به چمنکه آب روی تو آتش در ارغوان انداخت

147

غزل

5

16

[ شرح ]

به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتمچو از دهان توام غنچه در گمان انداخت

148

غزل

6

16

[ شرح ]

بنفشه طره مفتول خود گره می زدصبا حکایت زلف تو در میان انداخت

149

غزل

7

16

[ شرح ]

ز شرم آنکه به روی تو نسبتش کردمسمن به دست صبا خاک در دهان انداخت

150

غزل

8

16

[ شرح ]

من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیشهوای مغبچگانم در این و آن انداخت

151

غزل

9

16

[ شرح ]

کنون به آب می لعل خرقه می شویمنصیبه ازل از خود نمی توان انداخت

152

غزل

10

16

[ شرح ]

مگر گشایش حافظ درین خرابی بودکه بخشش ازلش در می مغان انداخت

153

غزل

11

16

[ شرح ]

جهان به کام من اکنون شود که دور زمانمرا به بندگی خواجه جهان انداخت

154

غزل

1

17

[ شرح ]

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوختآتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت

155

غزل

2

17

[ شرح ]

تنم از واسطه دوری دلبر بگداختجانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

156

غزل

3

17

[ شرح ]

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم چون شمعدوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

157

غزل

4

17

[ شرح ]

آشنایی نه غریبست که دلسوز منستچون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

158

مرد اسمانی

 

حضرت امام خمینی

۱


حضرت امام خمینی

۲


حضرت امام خمینی

۳


حضرت امام خمینی

۴


حضرت امام خمینی 

۵


حضرت امام خمینی

۶


حضرت امام خمینی

۷


حضرت امام خمینی

۸


حضرت امام خمینی

۹


حضرت امام خمینی

۱۰


حضرت امام خمینی

۱۱


حضرت امام خمینی

۱۲


حضرت امام خمینی

۱۳


حضرت امام خمینی

۱۴


حضرت امام خمینی

۱۵


حضرت امام خمینی

۱۶